مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
خانه سبز ماخانه سبز ما، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مهربد مشهدی نژاد

مرد کوچک مهربان

دوستای مهربد جووووووونم

سلام نیمه شب همه بخیر باشه.من حالا که دارم این مطلب رو مینویسم مهربد و باباییش خواب خوابند .امشب تصمیم دارم اسم همسن و سالهای مهربد که میشناسمشون رو بنویسم چون به امید خدا در آینده میشن همکلاسی هم .همه دوستانی که این مطلب رو  میخونن می تونن اسم افرادی رو که میدونند هم سن مهربد هستن برام بفرستن تا من به لیستم اضافه کنم .(کوچولوها باید متولد۱ مهر۹۰تا ۳۱ شهریور ۹۱ باشن)  مهربد مشهدی نژاد........دیانا جوزانی......سبحان علمداری........آناهید متحیر........علی بخردی نسب.......مهدیس اختریان...مهرسا خباز........متین اسلامی فر........راتین اعتقاد........مجتبی خواجه اسدی......طناز رضایی ......و....... حتما اگه عکسهاشون رو گیر آوردم میزنم برات...
28 مهر 1391

کار بابایی

سلام.الان که دارم مینویسم مهربدم توی بغلم نشسته وداره شارژر لپ تابو میکشه و اذیتم میکنه دیشب برای اولین بار مهربد رفت محل کار باباییش ،البته فقط توی حیاط .بابا نبردش توی اتاقش چون فقط میخواست یه کلید برداره و زود بیاد. مهربد هم پشت سر بابایی گریه کرد ومن آرومش کردم و بابا قول داد که حتما مهربد رو باخودم وقتی بزرگتر شد مییارم دانشگاه ما هم سر قول بابا حساب باز کردیم . بابایی به قولت وفاااااااااااااااااااااااااااا کنی ...
26 مهر 1391

ارادت ما به امام جواد(ع)

امروز شهادت حضرت جوادالائمه ،امام بخشنده و مهربانی که تمام وجود مهربد عزیزم را مدیون بخشندگی او هستم .امامی که من زندگی مهربد را نثار ایشان میکنم وامیددارم که این بزرگوار نیز که واسطه ای باعظمت میان ما و خدای بزرگ هستند الطاف و محبت و بخشش خود را از مهربد و ما دریغ نکنند و شفای مهربد را برای ما به ارمغان بیاورند. من قبل از بارداری مهربد خواب دیدم که یه پرچم سیاه که روش نوشته یا جوادالائمه رو به دیوار خونه زدم چند وقت بعد ا ز این خواب رفتیم مشهد و دقیقا پرچمی رو که توی خواب دیده بودم توی بازار رضا دیدم وخریدم و از اون موقع تا حالا هرسال که توی خونه روضه امام حسین داریم میزنمش به دیوار و به خاطر خوابی که دیدم بعضی مواقع هم به مهربد، آقا جو...
25 مهر 1391

نظر درباره قیافه مهربد در مجلس دعا!!!!!

دیشب رفتیم دعا خونه خاله ناهید چون قراره که پنجشنبه با عمو احمد و خاله مکیه و خاله جان نصرت برن حج هرکی که اونجا مهربد رو میدید می گفت اینکه اصلا شبیه خودت نیست و کپی باباشه و پویا که میشه پسر عموی مهربد.البته راست هم میگن قیافه مهربد اصلا به من نرفته و هرکس که میبینش این نظر رو میده منم دوست داشتم یه کم شبیهم باشه ولی بی خیال اشکالی نداره چون خونواده باباییش میشن خونه داییم و هیچ اشکالی نداره ...
24 مهر 1391

فروشگاه خانه و کاشانه

شیراز که میریم یه سر هم به فروشگاه خانه و کاشانه میزنیم آخه روبرو مطب دکتر مهربده تا حال که ما ۳ بار رفتیم و یه چیزایی هم خریدیم به نظر من که بدک نیست و نسبت به قیمتایی که دارن می ارزن.کاشکی تو بهبهان هم بزنن،بهبهان از این چیزا لازم داره راستی توی یه فروشگاه دیگه برا مهربد یه سویی شرت خریدم ۲۵هزار تومان و باباش هم یه کفش خرید اما من هیچی نخریدم   ...
22 مهر 1391

خدا یا شکرت....

سلام .چهارشنبه۱۹ مهر عصر ساعت ۶من  مهربد و باباییش راهی شیراز شدیم تا جواب آزمایش غربالگری متابولیک مهربد رو که فرستاده بودیم آلمان و جوابش حاضر شده بود رو به خانم دکتر کرمی زاده نشون بدیم ساعت ۱۲ شب رسیدیم شیراز ،رفتیم هتل و صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم که تمام صورت مهربد رو پشه نیش زده.خلاصه اماده شدیم و رفتیم مطب و اولین نفر رفتیم توی اتاق دکتر خدا رو شکر جواب آزمایشش عالی بود و خانم دکتر هم از رشد مهربد خیلی راضی بود ما هم که از هردو موضوع خیلی خیلی خیلی خوشحال .نوبت بعد مهربد چهارشنبه۲اسفنده......واقعا خدا جونم برا همه چی شکرت میکنم و به اندازه بزرگی خودت ازت ممنونم ...
22 مهر 1391

مهربد چییا و کییا رو دوست داره؟؟؟؟؟!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

قند عسلم مهربد خیلی از چیزا رو دوست داره که من حال هرچندتاش رو که توی ذهنم هست مینویسم: بیشتر از هرچیز کتاب رو دوست داره و این علاقه رو از۴ ماهگی تا حالا داشته......... بعد از اون عاشق جاکلیدی و کلیدامونه که بهش آویزون هستند وباباییش هر روز چند بار مهربد رو بغل میکنه و میبره پیش کلیدها و او هم حسابی ذوق میکنه و همش رو بهم میریزه.البته درباره ی آینه  و توپ پ پ پ هم همین حس رو داره............. چیزای آویزونی وچراغدار و لوازم آشپزخونه وقاشق وکیف مامان رو هم خیلی دوست داره در مرحله آخرهم اسباب بازی و خیلی چیزای دیگه که دوروبرش هستند وهمه میدونیم که بیشمارند رودوست داره. و اما پسر نازم خیلی ازاطرافیان رو هم خیلی خیلی دوست داره: اول از همه...
18 مهر 1391

اولین آموزش مهربد

مهربد عزیزم اولین آموزشش رو با موفقیت به پایان رسوند واون هم سلام کردنه ،البته نه با صحبت کردن بلکه بادست دادن یعنی اگه دستمون رو دراز کنیم و بهش بگیم سلام.او هم دستش رو میاره و میزاره توی دستمون واین یعنی سلام.قربونش برم که توی ۲ روز این حرکت رو یاد گرفت ........ومن اولی چیز سلام رو یادش دادم چون اولین چیز توی یه تعامل سلام کردن و دست دادنه ...
18 مهر 1391